نویسنده: شیخ حر عاملی




 

افرادی که قلب شان را مهمان خدای خویش کرده اند و از آنها در اسلام عزیز تعبیر به " مومن " می شود،‌ دارای احترام بسیار ویژه ای نزد شارع مقدس می باشند که می خواهیم نحوه برخورد با مؤمنین را از روایات اهل بیت ، در این مقاله، درس بگیریم.

پرهیز از زیرکی مؤمن

1-امام باقر در تفسیر آیه «انّ فی ذلک لآیات للمتوسمین» (1) فرمود: منظور از «متوسمین» ائمه هستند(چون)رسول خدا فرمود:از زیرکی مؤمن بپرهیزید زیرا او در گفتارش از نور الهی استفاده می کند.(2)
2-سلیمان جعفری گوید:عده ای نزد امام موسی کاظم بودند که فرمود:از زیرکی مؤمن بترسید زیرا او با نور الهی به امور می نگرد.(3)
3-سیدرضی در نهج البلاغه گوید علی فرمود:از گمان هایی که مؤمنان نسبت به شما می برند بر حذر باشید، زیرا خدا حق را بر زبان آن ها جاری می سازد.(4)

کراهت ترک سلام بر مؤمن حتی در حال تقیه

1-اسحاق بن عمار گوید: به سبب تقیه در مسجد کوفه بر دوستانم سلام نمی کردم، چون به خدمت امام صادق رسیدم به من فرمود:چرا به دوستانت ستم می کنی و در موقع ملاقات بر آن ها سلام نمی کنی؟ پاسخ دادم این امر به سبب تقیه است، فرمود: وظیفه نداری به سبب تقیه سلام را ترک کنی، بلکه وظیفه تو نشر اسلام است.مؤمن وقتی مردم با ایمان را می بیند و بر آن ها سلام می کند فرشتگان پاسخ می دهند:«سلام علیک و رحمه الله و برکاته ابداً»(5)

احترام به مؤمن سالخورده

1-عبدالله بن سنان گوید:امام جعفرصادق به من فرمود:تجلیل از پیرمرد تجلیل از خدای عزوجل است.(6)
2-امام صادق فرمود: از نشانه های تجلیل از خدای عزوجل تجلیل و بزرگداشت مسلمانی است که[دراثر پیری]دارای موی سفید باشد.(7)
3-امام جعفرصادق فرمود: کسی که به بزرگ ما احترام و به کوچک ما رحم نکند از ما نیست.(8)
4-امام صادق فرمود: از نشانه های تجلیل از خدای عزوجل تجلیل از مؤمنی است که[در اثر پیری]موی او سفید شده.هرکس مؤمنی را گرامی بدارد خدا را احترام کرده است. کسی که به مؤمن پیر اهانت کند خدا قبل از مرگش کسی را می فرستد که به او توهین نماید.(9)
5-امام جعفرصادق فرمود: سه کس حقشان ناشناخته نمی ماند مگر از جانب منافقی که به نفاق شناخته شده باشد[در حدّ اعلای نفاق باشد].1-کسی که مویش را در اسلام سفید کرده باشد 2-حافظ قرآن 3-پیشوای عادل.(10)
6-امام صادق فرمود: بزرگان خویش را احترام کنید و صله رحم نمایید.(11)
7-با اسنادی مانند این حدیث از آن حضرت نقل شده و در آن اضافه شده است:بهترین صله رحم خودداری از آزار و اذیت نزدیکان است.(12)
8-امام صادق از رسول خدا نقل فرمود: تجلیل از مسلمان پیر تجلیل از خداست.(13)
9-امام صادق از پیامبر نقل فرموده است: هرکس شخص سالخورده ای را به سبب پیری او احترام کند خدا او را از ترس و وحشت روز قیامت در امان خواهد داشت.(14)
10-نیز آن حضرت فرموده است:هرکس پیری را که مویش را در اسلام سفید کرده است احترام کند خدا ا ورا از وحشت روز قیامت در امان دارد.(15)
11-پیامبر فرمود:کسی که نسبت به فضیلت شخص سالخورده شناخت داشته باشد و او را احترام کند خدا او را از وحشت روز قیامت در امان می دارد.
نیز فرمود: تجلیل از پیرمرد مؤمن احترام به خداست.(16)
12-امام صادق فرمود: کسی که برای اشخاص فضیلتی قائل نباشد، اندیشه خودخواهی در سر دارد.(17)
13-رسول خدا فرمود:پیران را تجلیل کنید زیرا احترام به بزرگسالان تجلیل از خداست.(18)

-تبسم بر چهره مؤمن

1-در کتاب الاخوان از حضرت رضا نقل شده است:هرکس بر صورت خود گلاب بپاشد و برای حاجتی از خانه خارج شود دچار تنگدستی و خواری نگردد و هرکس از بقیه آبی که برادر مؤمنش آشامیده به منظور تواضع بنوشد خدا حتماً او را وارد بهشت می کند و کسی که بر چهره برادر مؤمنش تبسم زند خدا برایش حسنه می نویسد و کسی که خدا برایش حسنه بنویسد او را عذاب نخواهد کرد.(19)
2-امام باقر فرمود:تبسم مؤمن بر چهره برادرش حسنه است و پاک کردن گرد و غبار از چهره مؤمن نیز حسنه می باشد و هیچ عبادتی مانند خوشحال کردن مؤمن نیست.(20)
3-امام صادق فرمود:هرکه از چهره برادر مؤمنش گرد و غبار غم بزداید خدا برای او ده حسنه می نویسد و کسی که بر چهره برادرش تبسم زند برای او حسنه ای است.(21)

ادای حقوق مؤمن

1-امام صادق فرمود:خدا به چیزی بهتر از ادای حقّ مؤمن عبادت نشود.(22)
2-امام صادق فرمود:مسلمان برادر مسلمان است؛ به او ستم نمی کند، او را خوار نمی دارد و به وی خیانت نمی کند.سزاوار است که مسلمانان در برقراری پیوند با یکدیگر بکوشند و در کمک کردن و مهربانی دوجانبه و یاری به نیازمندان سعی کنند. آن چنان باشید که خدا دستور داده «رُحماء بینکم».با همدیگر مهربان باشید و نسبت به امور دیگران که نتوانسته اید به یاری آنان بشتابید، اندوهگین باشید، مانند انصار که در زمان رسول الله غمخوار یکدیگر و مهاجرین بودند.(23)
3-امام صادق فرمود: پیغمبرفرموده است: شش خصلت است که در هرکس باشد موجب نزدیک شدن او به خدا می شود. ابن ابی یعفور گفت: قربانت گردم آن ها کدامند؟ فرمود:مسلمان آنچه را که برای عزیزترین افراد خانواده اش دوست می دارد، برای برادر مسلمانش نیز دوست بدارد و آنچه را که برای آنان نمی پسندد، برای برادر مسلمان خود نیز نپسندد و با او دوستی صمیمانه داشته باشد. وقتی در دوستی به این حد برسد آنچه که در دل دارد برایش توضیح دهد و با شادی او شاد و با اندوه وی غمناک شود و اگر توانایی انجام کاری را برای او دارد انجام دهد وگرنه برایش دعا کند.و از قول پیامبر فرمود: خدا در جانب راست عرش بندگانی دارد که رخسارشان سفیدتر از برف و روشن تر از آفتاب است، شخصی پرسید آن ها کیستند؟ فرمود:آن ها کسانی هستند که برای عظمت خدا همدیگر را دوست داشتند.(24)
4-امام صادق فرمود: مسلمان برادر مسلمان و چشم و آینه و راهنمای اوست.نسبت به او خیانت نمی کند، نیرنگ نمیزند و ستم روا نمی دارد.به او دروغ نمی گوید و غیبتش نمی کند.(25)
5-امام باقر فرمود: از جمله حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش این است که در وقت گرسنگی او را سیر کند، عورتش را بپوشاند، از گرفتاری ها نجاتش دهد، قرضش را ادا نماید و چون بمیرد نسبت به خانواده و فرزندانش از طرف او جانشینی کند(یعنی نسبت به آن ها محبت نماید.)(26)
6-امام صادق فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنمای اوست، نسبت به او خیانت نمی کند، ستم روا نمی دارد، گولش نمی زند و اگر وعده داد خلف وعده نمی کند.(27)
7-معلی بن خنیس گوید: به امام صادق عرض کردم:حقّ مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: برای او هفت حق واجب است که همه آن ها بر عهده برادرش است و اگر برخی از آن ها را ضایع کند از دوستی و اطاعت خدا خارج می شود و برای او(در اطاعت و بندگی خدا)بهره ای نیست. عرض کردم: فدایت شوم.آن ها کدامند؟ فرمود: ای معلی، ترا دوست دارم و می ترسم که نتوانی حفظ و مراعات کنی.می ترسم بدانی ولی عمل نکنی.گفتم: «لا قوة الا بالله» نیرویی جز از خدا نیست، فرمود:آسان ترین حقوق این است که آنچه را برای خودت دوست می داری برای او هم دوست داشته باشی و آنچه برای خود نمی پسندی برای او نیز نپسندی.و حقّ دوم این که از خشم او دوری و از رضایتش پیروی کنی و فرمانبردار امر او باشی.
سوم این که با جان، مال، زبان و دست و قدمت او را یاری کنی.
چهارم این که چشم، راهنما و آینه او باشی.
پنجم این که تو سیر نباشی و او گرسنه، تو سیراب نباشی و او تشنه، تو پوشیده نباشی و او برهنه.
ششم این که اگر خدمتگزار داری و برادرت ندارد، بر تو واجب است خدمتگزارت را بفرستی تا لباس های او را بشوید و غذایش را آماده کند و بسترش را مرتب نماید.
هفتم این که سوگندش را تصدیق کنی، دعوتش را بپذیری، در وقت بیماری از او عیادت کنی، بر جنازه اش حاضر شوی و چون بدانی حاجتی دارد در انجام حاجتش پیشدستی کنی تا او مجبور نشود از تو حاجت بخواهد بلکه خودت پیشدستی کنی چون این ها را انجام دادی دوستی خود را به دوستی او و دوستی او را به دوستی خود پیوند داده ای.(28)
8-امام صادق فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان این است که او سیر نباشد و برادرش گرسنه و او سیراب و برادرش تشنه و او پوشیده و برادرش برهنه.چه بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمانش و فرمود:آنچه برای خود می پسندی برای برادر مسلمانت نیز بپسند، اگر نیازمند شدی از او یاری بخواه و اگر وی از تو چیزی خواست به او عطا کن. نسبت به خیری از او دلگیر مباش و او از تو ملول نگردد.تو پشتیبان او باش و او پشتیبان تو باشد.چون غایب شود در غیبتش او را نگهدار و چون حاضر شود از او دیدن کن و تجلیل و اکرامش نما، زیرا او از تو و تو از او هستی.اگر تو را نکوهش کرد از او جدا نشوی تا کینه از دلش بزدایی، اگر خیری به او رسید خدا را شکر کن و اگر گرفتاری برایش پیش آمد کمکش کن و اگر فریبش دادند او را یاری کن.هرگاه مردی به برادرش «افّ»(وای بر تو)بگوید، دوستی بین آن ها قطع می شود و چون بگوید تو دشمن منی، یکی از آن دو کافر می شود و چون برادرش را متهم کند، ایمان در قلبش همانند نمک در آب ذوب می شود.(29)
9-امام صادق فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان این است که وقتی او را ببیند سلامش کند و چون بیمار شود عیادت نماید، وقتی غایب گردد خیرخواهش باشد چون عطسه نماید دعایش کند(یرحمک الله بگوید)، اگر دعوتش کرد قبول نماید و چون بمیرد او را تشییع کند.(30)
10-ابومیمون حارثی گوید: به امام صادق عرض کردم:حقّ مؤمن بر مؤمن چیست؟ فرمود:از جمله حقّ مؤمن بر مؤمن، دوستی قلبی و برابری مالی است و این که به جای او از خانواده اش سرپرستی کند و در برابر ظالم وی را یاری نماید.اگر در میان مسلمانان «از غنیمت و یا بخشش»نصیبی دارد و او غایب است سهمش را برای او دریافت کند و چون بمیرد به زیارت قبرش رود.به او ستم روا ندارد،فریبش ندهد، خیانت نکند، خوارش نسازد، تکذیبش ننماید و به او «افّ» (وای بر تو) نگوید.اگر به او «افّ»گوید دوستی میان آن ها نباشد و چون بگوید تو دشمن منی، یکی از آن ها کافر می شود و اگر او را متهم کند، ایمان در قلبش آب می شود همانند نمک که در آب حل می شود.(31)
11-معلی بن خنیس می گوید: از امام صادق در مورد حقّ مؤمن پرسیدم، فرمود:هفتاد حق است، فقط هفت حق را به تو می گویم، زیرا به تو مهربانم و می ترسم نتوانی تحمل کنی.عرض کردم:چرا؟ انشاءالله، فرمود:از جمله حقوق مؤمن این که تو سیر نباشی و او گرسنه، پوشیده نباشی و او برهنه.برای او راهنما باشی و به سان پیراهنی باشی که عیوب او را می پوشاند.زبان گویای او باشی و آنچه که برای خودت دوست داری برای او نیز بخواهی و اگر خدمتگزار داری، برای مرتب نمودن فرش و بسترش پیش او بفرستی و در رفع نیاز او شب و روز کوشش نمایی.وقتی که این کارها را انجام دادی، دوستی خودت را به محبت ما رسانیده ای و دوستی ما را به دوستی خدا پیوند داده ای.(32)
12-علی در وصیتش به محمد بن حنفیه فرمود:هرگز حقّ برادرت را به خاطر اعتمادی که میان شما هست ضایع مکن، زیرا کسی که حقش را ضایع کردی برادرت نیست.(33)
13-امام صادق فرمود که پیغمبر فرموده است: مؤمن برای خدا در ذمّه مؤمن هفت حق واجب دارد:محترم داشتن او در غیابش، دوستی با او از ژرفای دل، مواسات با او در مال خود و این که غیبت او را حرام بداند، هنگام بیماری عیادتش کند، جنازه اش را تشییع کند و پس از مرگ جز خوبی او را نگوید.(34)
14-ابراهیم بن عباس گوید: هرگز ندیدم امام رضا کسی را با سخنی آزار دهد و حرف کسی را پیش از تمام شدن سخنش قطع کند. آن حضرت در صورت توانایی حاجت کسی را رد نمی کرد و در حضور همنشینانش هرگز پای خود را دراز نمی کرد و به چیزی تکیه نمی داد. هیچ وقت ندیدم که به خدمه و غلامانش ناسزا گوید، هیچ گاه ندیدم که وی تنش را بخاراند و بلند بخندد، بلکه خنده اش تبسم بود.(35)
15-داود بن حفص گوید: در حضور امام صادق بودیم، چون عطسه فرمود، اراده کردیم که او را دعا کنیم(یرحمک الله بگوییم)، خودش فرمود: چرا «یرحمک الله» نگفتید؟ همانا از جمله حقّ مؤمن بر برادرش چهار خصلت است:چون عطسه کرد او را دعا کند «یرحمک الله»گوید، اگر دعوت کرد بپذیرد، اگر بیمار شد عیادتش کند و چون بمیرد جنازه اش را تشییع نماید.(36)
16-ابان بن تغلب گوید: با امام صادق طواف می کردم، یکی از دوستانم را دیدم. از من خواست همراه او بروم که حاجتی دارد. او به من اشاره کرد و امام صادق او را دید و به من فرمود: ای ابان آن شخص ترا می خواهد؟ گفتم: آری.فرمود: او نیز عقیده تو را دارد(یعنی شیعه است)گفتم: آری.فرمود: طوافت را قطع کن و با او برو. عرض کردم: اگر طواف واجب هم باشد. فرمود: بلی.ابان گوید: با دوستم رفتم. پس از آن به خدمت حضرت رسیدم و از حقّ مؤمن پرسیدم، فرمود: این موضوع را کنار بگذار و از من مخواه سپس همواره تکرار کردم و اصرار نمودم، تا فرمود: ای ابان نیمی از مالت را به او می دهی، سپس به من نگریست و چون دید چه حالی به من دست داده است فرمود: ای ابان آیا نمی دانی که خداوند از ایثارگران یاد نموده است؟ گفتم:چرا؟ فرمود:چون تو نیمی از مالت را به او دهی وی را بر خود ترجیح نداده ای زمانی او را بر خود ترجیح داده ای که از نصف دیگر هم به او بدهی.(37)
17-امام صادق فرمود:چه زشت است برای مرد که برادرش حقّ او را بشناسد-و رعایت نماید-ولی او حقّ برادرش را نشناسد.(38)
18-در حدیث مرفوعه ای، پیغمبر فرمود:مؤمن آینه برادر مؤمنش است، پلیدی ها را از او دور می کند.(39)
19-امام باقر فرمود:برادر مسلمانت را دوست بدار، آنچه برای خودت دوست داری برای او نیز بخواه و آنچه برای خود نمی پسندی برای او نیز مپسند، چون نیازمند شدی از او بخواه و اگر او از تو چیزی درخواست کرد به او بده، هیچ خیری را از او پنهان مدار که او نیز خیری را از تو نهفته ندارد، پشتیبان او باش تا او نیز پشتیبان تو باشد، چون غایب شد در غیبتش حق او را رعایت کن و اگر حاضر شد با او دیدار و تجلیل و احترامش کن، زیرا تو از او و او از توست، و اگر بر تو نکوهش کرد، از او جدا نشوی تا این که از کینه دلش کاسته شود، اگر خیری به او برسد، خدا را سپاسگزاری کن، چون گرفتار شد کمکش کن و حقش را نیز به گردن گیر.(40)
20-امام صادق فرمود:هرکه حقّ مؤمن را رعایت نکند، خداوند روز رستاخیز او را صد سال روی پا نگه می دارد تا از عرقش سیلی در بیابان جاری گردد، سپس از طرف خدای عزّوجل منادی فریاد زند:این همان ستمگری است که حقّ خدا را نزد خود حبس نموده است، سپس فرمود:پس از چهل سال توبیخ دستور داده می شود که او را به سوی آتش دوزخ ببرند.(41)
21-علی از قول پیامبر فرمود:پسندیده است که هر مسلمان شش کار را در حق برادرش انجام دهد:1)وقتی که او را دید سلام کند 2)چون بیمار شد عیادتش نماید 3)وقتی عطسه کرد دعایش کند(یرحمک الله بگوید)4)پس از مرگ بر جنازه اش حاضر شود 5)اگر او را دعوت کرد اجابت نماید 6)آنچه که برای خود می پسندد برای او نیز بپسندد و آنچه که برای خودش دوست ندارد برای او نیز روا ندارد.(42)
22-محمد بن مسلم گوید:شخصی از جبل عامل پیش من آمد و با او به خدمت امام صادق رسیدیم.در وقت خداحافظی از امام تقاضا کرد که او را نصیحت فرماید.حضرت فرمود:سفارش می کنم تو را به تقوای الهی و نیکی به برادر مسلمانت.دوست بدار برای برادرت آنچه را که برای خودت دوست می داری و آنچه که برای خود نمی پسندی برای او نیز مپسند.اگر از تو چیزی خواست به او بده و اگر چیزی را از تو منع کرد تو از او بخواه.او را نسبت به خیری دلگیر مکن، تا او نیز ترا ملول نسازد. یار و یاور او باش تا او نیز یاور تو باشد.اگر بر تو خشمگین شد از او دوری مجوی تا کینه از دلش بیرون کنی.اگر غایب شد در غیابش حقّ او را رعایت و چون حاضر شد کمکش کن و بازویش را بگیر و در حقش مساعدت نموده اکرامش کن، زیرا او از توست و تو از اویی.(43)
23-علی فرمود:شش خصلت است که در هرکس باشد نزد خدا مقرّب و دارای منزلت است:خداوند مسلمانی را دوست دارد که آنچه را برای خودش دوست دارد برای برادرش نیز دوست بدارد و هرچه که بر خود نمی پسندد بر او نیز نپسندد.دوستانه او را نصیحت کند.فضیلت و برتری مرا بشناسد و از من پیروی کند و نتیجه کار مرا در نظر داشته باشد.(44)
24-علی فرمود که پیغمبر فرموده است: هر مسلمانی بر ذمّه برادر مسلمانش سی حق دارد، ذمّه اش از آن ها بری نمی شود مگر این که آن حقوق را ادا کند یا برادرش از او درگذرد:از لغزش او چشم بپوشد.به اشک چشمش شفقت آرد.عیبش را بپوشاند.لغزشش را نادیده بگیرد.عذرش را بپذیرد.اگر کسی غیبت او را کرد از او دفاع کند.همواره خیرخواهش باشد.دوستی و محبت او را حفظ کند.عهد و پیمانش را مراعات نماید.در موقع بیماری عیادتش کند. در تشییع جنازه اش حاضر شود.دعوتش را بپذیرد.هدیه اش را قبول کند و آن را جبران نماید.نعمتش را سپاسگزار باشد.با بهترین وجه او را یاری دهد.زن و بچه او را محافظت کند.حاجتش را روا کند.در انجام خواسته اش کوشش نماید.موقع عطسه کردن (یرحمک الله بگوید).راهنمای گمشده اش باشد.به سلام پاسخ دهد.کلامش را خوب تلقی کند.بخشش او را ارج نهد.سوگندهایش را تصدیق نماید.دوست او را دوست داشته باشد و با وی دشمنی نکند.اگر ظالم و یا مظلوم واقع شد او را یاری کند، اما یاری نمودن در حال ستمگری یعنی این که او را از ستم کردن باز دارد، و یاری دادن در حال مظلومیت یعنی این که در بازپس گرفتن حقش به او کمک نماید.گرفتارش نکند.خوارش ندارد.آنچه که از خیر برای خودش می خواهد برای او نیز بخواهد و آنچه که از بدی ها برای خودش نمی پسندد برای او نیز نپسندد.سپس فرمود:از پیغمبر شنیدم که می فرمود:هر یک از شما اگر چیزی از حقوق برادرش را به جا نیاورد، روز قیامت از او مطالبه و بر نفع و یا زیان او حکم خواهد شد.(45)
25-امام صادق از اجدادش نقل کرده که پیغمبر آن ها را بر انجام هفت چیز دستور داده و از انجام هفت چیز نهی فرموده است:آن ها را به عیادت بیماران، تشییع جنازه، تصدیق و امضای سوگند، دعا برای عطسه کننده، یاری مظلوم، آشکار کردن سلام و اجابت دعوت امر فرموده است.(46)

تحریم قهر کردن از مؤمن و استحباب سبقت در آشتی کردن

1-امام صادق فرمود که پیغمبر فرموده است:بیش از سه روز قهر و جدایی جایز نیست.(47)
2-امام صادق فرمود:در قهر هیچ گونه خیری نیست.(48)
3-مفضل در ضمن سفارشی گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:چون دو نفر از یکدیگر با قهر جدا شوند یکی از آن ها سزاوار برائت و لعنت است و چه بسا هر دو سزاوار آن باشند معتب(یکی از دوستان مخصوص آن حضرت)گفت:قربانت گردم آن که ستمگر باشد سزایش همین است، اما تقصیر مظلوم چیست؟ فرمود:چون او هم برادرش را به آشتی دعوت نکرد و حرف های او را نادیده نگرفته است.از پدرم شنیدم که می فرمود:چون دو نفر با هم ستیز کنند و یکی بر دیگری غالب آید، باید مظلوم به نزد رفیق ظالم خود رود و به او بگوید:ای برادر من ستمگر هستم، تا قهر و جدایی میان آن ها از میان برود، همانا خداوند حکیم و عادل است و داد مظلوم را از ظالم می ستاند.(49)
4-ابوبصیر گوید:از امام صادق درباره مردی که با خویشاوند خود به سبب این که مذهب حق را نمی شناسد(شیعه نیست)قطع رابطه کند سؤال کردم، فرمود:سزاوار نیست که خویشاوندی را قطع کند.(50)
5-داود بن کثیر گوید:شنیدم امام صادق می فرمود که پدرم فرمود:پیغمبر فرموده است:هرگاه دو نفر مسلمان از همدیگر با قهر جدا شوند و سه روز در آن حال بمانند و آشتی نکنند، هر دو از اسلام خارج شوند و بین آنان دوستی دینی نمی ماند، پس هرکدام از آن ها برای آشتی و سخن گفتن بر دیگری سبقت جوید، در روز رستاخیز جلوتر از دیگری به بهشت خواهد رفت(51).
6-امام صادق فرمود:مادام که دو مسلمان با هم قهر هستند، شیطان خشنود است و چون آشتی کنند، زانوهای شیطان بلرزد و بندهایش از هم گسیخته شود و فریاد زند وای بر او(خود شیطان)از آنچه که به او از هلاکت رسد.(52)
7-پیغمبر فرمود:برای هیچ مسلمانی جایز نیست که بیش از سه روز از برادر دینی خود قهر کند.(53)
8-امام صادق از پدرانش نقل می کند که پیغمبر در حدیث مناهی مسلمانان را از قهر و جدایی نهی فرموده است، پس اگر کسی ناچار از جدایی باشد، بیش از سه روز نباید از برادرش دوری جوید و هرکه بیش از سه روز از برادر دینی اش جدا شود، آتش برای او سزاوارتر است.(54)
9-پیغمبر فرمود: برای مسلمان جایز نیست که بیش از سه روز از برادر دینی اش قهر کند و از وی جدا شود.(55)
10-امام باقر فرمود:هرگاه دو نفر مؤمن از هم قهر کنند و بیش از سه روز از یکدیگر جدا شوند، من در روز سوم از آن ها بیزارم.عرض شد، این سزای ظالم است، جرم مظلوم چیست؟ فرمود:چرا مظلوم نزد ظالم نرفت تا بگوید من ستمکارم تا آشتی کنند.(56)
11-پیغمبر فرمود:برای هیچ مسلمانی جایز نیست که از برادر هم کیش خود قهر کند و بیش از سه روز از وی دوری گزیند و هرکدام از آنان که برای آشتی پیش قدم باشد در رفتن به بهشت مقدم تر است.(57)
12-ابوذر گوید که پیغمبر در نصیحتی به او فرمود:ای اباذر، از جدایی و قهر با برادر دینی خود بپرهیز، زیرا هیچ عملی با قهر پذیرفته نیست.ای اباذر، من تو را از جدایی منع می کنم و اگر ناچار شدی، نباید جدایی ات سه روز کامل باشد.پس هرکه در خلال سه روز جدایی از برادرش بمیرد، آتش برای او سزاوارتر است.(58)

تحریم آزار رساندن به مؤمن

1-هشام بن سالم گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:خدای عزوجل می فرماید:آن که بنده مؤمن مرا بیازارد به من اعلان جنگ دهد و هرکه بنده مؤمن مرا اکرام نماید از خشم و غضب من آسوده خاطر باشد.(59)
2-مفضل بن عمر گوید که امام صادق فرمود:چون روز قیامت شود، ندادهنده ای از جانب خدا فریاد زند، آنان که از دوستان من رو گردانده بودند کجایند؟ گروهی برمی خیزند که رخسارشان گوشت ندارد، پس گفته شود، این ها کسانی هستند که به مؤمنین آزار رسانده و با آنان دشمنی کرده و عناد ورزیده اند و در امور دینی آن ها را با تندی سرزنش کرده اند، سپس دستور داده شود که آن ها را به دوزخ ببرند.(60)
3-روایت فوق با سند دیگر چنین بیان شده:به خدا سوگند این ها کسانی بودند که در گفتارشان با مؤمنین یکی بودند ولی حقوق آنان را منع کردند و اسرار ایشان را فاش نمودند.(61)

اهانت به مؤمن

1-امام باقر فرمود:چون پیغمبر را به معراج بردند، عرض کرد پروردگارا رتبه و منزلت مؤمن در پیش تو چگونه است؟ فرمود:ای محمد، هرکه به یکی از دوستان من اهانت کند، آشکارا به جنگ من برخاسته و من به یاری دوستانم از همه شتابان ترم.(62)
2-معلی بن خنیس گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:خداوند تبارک و تعالی فرماید:هرکه به یکی از دوستان من اهانت نماید در جنگ با من کمین کرده است و من با سرعت تمام دوستانم را یاری می کنم.(63)
3-امام صادق فرموده است که پیغمبر فرمود:خدای عزوجل فرموده است:هرکه به یکی از دوستان من اهانت کند محققاً در جنگ با من کمین کرده است.(64)
4-امام صادق از پدرانش نقل می کند پیغمبر در حدیث مناهی فرموده است:هرکه به فقیر مسلمانی بی اعتنایی کند، به حقوق الهی بی اعتنایی کرده و خداوند روز قیامت به او بی اعتنایی می کند، مگر این که توبه کرده باشد.(65)
5-پیغمبر فرمود:هرکه به فقیر مسلمانی اکرام کند، روز قیامت خداوند از او راضی خواهد بود.آگاه باشید هرکه برادر مسلمانش را اکرام کند خدای عزوجل او را گرامی می دارد.(66)
6-امام صادق از پدرانش نقل می کند که پیغمبر فرمود:هرکه مؤمنی را به خاطر فقر و تنگدستی اش خوار شمارد و یا او را تحقیر کند، خداوند روز قیامت وی را رسوا می کند.(67)
7-حدیث 7 مانند حدیث 6 است.(68)
8-ابوبصیر گوید امام صادق فرمود:هرگز مؤمن فقیری را حقیر و ناچیز نشمارید، زیرا هرکه مؤمنی را کوچک یا سبک و پست شمارد، خداوند او را کوچک شمارد و همواره نسبت به او خشمناک باشد، تا این که از کوچک شمردن مؤمنان دست بردارد و به آن ها احترام کند و یا این که توبه کند و فرمود:هرکه مؤمنی را به سبب تنگدستی و فقرش پست شمارد و تحقیر کند، روز قیامت خداوند او را در برابر خلایق رسوا می کند.(69)
9-ابراهیم بن عمر یمانی گوید:امام صادق فرمود:هرکه توانایی کمک به برادر دینی خود داشته باشد، ولی دست از یاری او کشیده، خوارش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت خوار گرداند.(70)
10-پیغمبر در یکی از خطبه هایش فرمود:هرکه مسلمان فقیری را به خاطر فقرش خوار و پست شمارد، خدا را کوچک شمرده است و همواره مورد خشم و غضب خداوند است تا این که او را راضی کند سپس فرمود:هرکه بر فقیری ستم کند یا او را حقیر شمارد، خدا در روز قیامت وی را به شکل آدمکی به اندازه مورچه محشور گرداند تا این که داخل آتش دوزخ شود.(71)
11-پیغمبر از جبرئیل نقل فرمود که خداوند فرموده است:هرکه به یکی از دوستان من اهانت کند، آشکارا به جنگ با من برخاسته است.(72)
12-پیغمبر فرمود:ای بسا فرد ژولیده موی و غبارآلود که جامه های کهنه بر تن دارد و در خانه ها خاک نشین است.اما هرگاه مرا به خدا سوگند دهد، به او نیکی کنم و خواهش او را انجام دهم.(73)

پی‌نوشت‌ها:

1.«مسلماً در این [عذاب]برای هوشمندان عبرت است»حجر/75(م).
2.سرائر، ص 470.
3.بصائر الدرجات.
4.نهج البلاغه، قسمت دوم، ص 219.
5.کشف الغمه، ص 237.
6.اصول کافی، ج4، ص 487، ح1(وجوب اجلال ذی الشیبه المسلم).
7.همان، ج4، ص 488، ح6.
8.همان، ج3، ص 253، ح2(باب اجلال الکبیر).
9.همان، ج4، ص 488، ح5(وجوب اجلال ذی الشیبه).
10.همان، ج4، ص 487، ح4.
11.همان، ج3، ص 253، ح3(باب اجلال الکبیر).
12.اصول کافی، ج3، ص 253، ح1.
13.همان.
14.همان، ج4، ص 487، ح3.
15.همان(وجوب اجلال ذی الشیبة المسلم).
16.ثواب الاعمال، ص 102.
17.معانی الاخبار، ص 72.
18.مجالس پسر شیخ طوسی، ص 196.
19.مصادقة الاخوان، ص 24.
20.همان.
21.همان.
22.اصول کافی، ج3، ص 262، ح4(باب حق المؤمن).
23.اصول کافی، ج3، ص 268، ح15.
24.همان، ج3، ص265، ح9.
25.همان، ج3، ص255، ح5(باب اخوة المؤمنین).
26.اصول کافی، ج3، ص 260، ح1.
27.همان، ج3، ص255، ح3.
28.اصول کافی، ج3، ص 260، ح2؛ خصال صدوق، ج2، ص 6؛ مجالس پسر شیخ طوسی، ص 59.
29.همان، ج3، ص262، ح5، در ذیل روایت جملاتی نیز اضافه شده در صورت نیاز به اصول کافی مراجعه شود.
30.اصول کافی، ج3، ص 263، ح6.
31.همان، ج3، ص264، ح7.
32.اصول کافی، ج3، ص 268، ح14.
33.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 348.
34.همان، ص 350؛ مجالس صدوق، ص 20؛ خصال صدوق، ج2، ص 6.
35.عیون اخبارالرضا، ص 31.
36.مصادقة الاخوان، ص 10 و در اصول کافی هم با اختلافی در ج5، ص 57 ذکر شده.
37.مصادقة الاخوان، ص 10.
38.همان، ص 14.
39.همان.
40.مجالس صدوق، ص 195(م 52).
41.خصال صدوق، ج1، ص 159.
42.امالی پسر شیخ طوسی، ص 304.
43.امالی پسر شیخ طوسی، ص 59.
44.محاسن برقی، ص 9.
45.بحارالانوار، ج74، ص 236.
46.قرب الاسناد، ص 34.
47.اصول کافی، ج4، ص 33، ح2.
48.همان، ج4، ص34، ح4.
49.همان، ج4، ص33، ح1.
50.همان، ج4، ص34، ح3.
51.اصول کافی، ج4، ص 34، ح5.
52.همان، ج4، ص35، ح7.
53.خصال شیخ صدوق، ج1، ص 86.
54.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 196.
55.خصال شیخ صدوق، ج1، ص 86.
56.همان.
57.مجالس پسر شیخ طوسی، ص 249.
58.مجالس شیخ صدوق، ص 241.
59.اصول کافی، ج4، ص 41، ح1.
60.همان، ج4، ص41، ح2.
61.عقاب الاعمال، ص 32.
62.اصول کافی، ج4، ص 43، ح8(باب من اذی المسلمین).
63.همان، ج4، ص42، ح5.
64.همان، ج4، ص41، ح3.
65.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 197.
66.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 197.
67.عیون اخبارالرضا، ص 201 و 228.
68.همان.
69.عقاب الاعمال، ص 29.
70.همان، ص 23.
71.عقاب الاعمال، ص 46.
72.علل الشرائع، ص 15، حدیث طولانی است.
73.مجالس شیخ صدوق، ص 232؛ مجالس پسر شیخ طوسی، ص274.

منبع: حر عاملی، محمد بن حسن، (1104) / محمد علی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی،‌ چاپ دوازدهم، (1389).